۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۸

حسن انصاری نوشت؛

پایان روشنفکری دینی

پایان روشنفکری دینی

در طول تاریخ اسلام نزاع اهل فکر و ارباب تفکر بر سر تأویل قرآن بود اما در اصل تنزیل و اینکه آنچه در «بین الدفتین» موجود است کلام خداست که بر پیامبر (ص) در قالب وحی نازل شده تردیدی وجود نداشت.

به گزارش خبرنگار مهر، حسن انصاری در تازه‌ترین یادداشتش در پنج نکته به مسئله روشنفکری در ایران و تناقضاتش پرداخته است. او پژوهشگر تاریخ و تفکر اسلامی و نویسنده کتاب‌هایی چون «بررسی‌های تاریخی در حوزه اسلام و تشیع»، «گنج پنهان، شرح احوال و آثار علامه مرحوم سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی» و… است. در ادامه با این یادداشت همراه شوید:

۱- تحولات اخیر فکری آنچه امروز در ایران با عنوان «روشنفکری دینی» شناخته می‌شود؛ به طور مشخص نظریات مهمترین نمایندگان این جریان فکری یعنی آقایان دکتر سروش و مجتهد شبستری به نظر من آینده تفکر در سنت «روشنفکری دینی» در ایران را تا اندازه زیادی در افق «امتناع» قرار داده. دکتر سروش از «رؤیاهای رسولانه» برای تفسیر پدیده وحی و از اقتدارگرایی برای تفسیر شخصیت تاریخی و پیامبرانه حضرت محمد (ص) سخن می‌گوید و آقای مجتهد شبستری از اینکه «اول این‌که تمامی متن فعلی قرآن از نگاه تاریخی اثر یا آثار یک شخص است که «نبی» بوده است و جهان را وحیانی قرائت کرده است. دوم این‌که آن شخص همانا حضرت محمد پیامبر اسلام است. وقتی با مطالعات بیش‌تر دریافتم که آن دو مدعای تاریخی هر دو با پژوهش‌های متأخر مورد تردید قرار گرفته‌است» خبر می‌دهد.

۲- نسبت به این دیدگاه‌ها هر نظر و رأیی داشته باشیم در یک چیز ظاهراً نمی‌توان تردید کرد که پرونده «روشنفکری دینی» در ایران آنطور که آن را در چند دهه اخیر می‌شناختیم پایان یافته و ماهیت آن دچار دگردیسی شده. من البته تاکنون در تبریر و توضیح تعبیر «روشنفکری دینی» از سوی نمایندگان این جریان بسیار خوانده‌ام. چه با آن تبریرها و توضیحات موافق باشیم و یا نباشیم اصل نخست در «روشنفکری دینی» پذیرش این باور دینی است که قرآن پیام وحی و کلام خداوند است که به پیامبرش نازل شده و ایمان به آن از نقطه نظر همین دین «ایمان به غیب» است و این پیامبر همانا محمد بن عبد الله (ص) است که مخاطب تمام این وحی قرار گرفته و قرآن هم «کتاب الهی» است که حاوی همه آن وحی‌ای است که بر پیامبر نازل شده.

۳- در طول تاریخ اسلام نزاع اهل فکر و ارباب تفکر و مکاتب کلامی و فلسفی بر سر تأویل قرآن بود اما در اصل تنزیل و اینکه آنچه در «بین الدفتین» موجود است کلام خداست که بر محمد بن عبد الله (ص) به عنوان پیامبر در قالب وحی نازل شده تردیدی وجود نداشت (اینکه ابن راوندی و یا محمد بن زکریا رازی دقیقاً در این میان چه می‌گفته‌اند بحثی دیگر است و درباره اصالت این انتساب‌ها دست کم در مورد ابن راوندی تردیدها بسیار است؛ کما اینکه در جای خود باید به آن پرداخت)؛ پیامبری که همه متن قرآنی را در قالب وحی دریافت کرد و این وحی نه کلام او بلکه «کلام» خداوند بود. در اینکه ماهیت وحی چیست و ماهیت کلام کدام است و آیا مخلوق است و یا قدیم و آیا وحی همان «کلام نفسی» است و یا اینکه کلام دقیقاً همین الفاظ وحی است اختلاف نظرهایی وجود داشت اما در این تردیدی وجود نداشت که قرآن کلام خداوند است و نه «کلام محمد» و البته نه رؤیای او. پیامبر هم، پیامبر رحمت است که اساس دعوتش بر «دعوت» و «موعظه حسنه» است و سیره و سنت او همچون همه «انبیاء» با قدرت طلبی و اقتدارگرایی خشونت آمیز «ملوک» فرق می‌کند؛ اینکه هدف بعثت انبیاء تحقق «مکارم اخلاق» است.

۴- «روشنفکری دینی» از آغاز با هدف و برنامه آشتی دادن دین و اقتضائات دنیای جدید / تفکر مدرن و ارائه تفسیری امروزی از دین در سپهر اندیشه ورزی ایران گفتمان / گفتمان‌های خود را در مقام داوری قرار داد. از دین می‌توان تفسیرهای متفاوت داشت کما اینکه می‌توان از تجدد هم قرائت‌های گوناگون عرضه کرد. در این چارچوب وظیفه روشنفکر دینی با وظیفه آکادمیک یک مؤرخ تفاوت‌هایی دارد. ممکن است از نقطه نظر یک مؤرخ ارائه فرضیه‌هایی که با اصلی‌ترین مفروضات / بنیان‌های اعتقادی یک دین و مذهب سازگار نیست امری کاملاً قابل دفاع باشد و لو اینکه آن فرضیه‌های آکادمیک هیچکدام نتوانند قرائن لازم را برای اطمینان بخشی در عرف اهل تاریخ فراهم کنند اما آیا روشنفکر دینی هم چنین رسالتی دارد؟ آیا روشنفکر دینی ما اگر به دلیل پاره‌ای از فرضیه‌های ظنّی اثبات نشده که تنها ارائه آنها در چارچوب دانش تاریخ معنا دارد در استناد تمامی متن قرآنی به محمد بن عبد الله (ص) به عنوان «نبی» تردید کرد همچنان شایسته است خود را در چارچوبی که گفتیم «روشنفکر دینی» قلمداد کند؟

۵- این نوع از مطالعات درباره سیره و قرآن و تاریخ متن / متون قرآنی در اسلامشناسی غربی سابقه ای بیش از صد و پنجاه سال دارد و اتفاقاً تجدید نظر طلبان و «اصحاب تردید"» در اصالت متون دینی و از جمله قرآن و یا در تاریخی بودن روایت «سیره» در غرب دست کم چهار دهه است که محصولات فکری خود را در قالب ده‌ها مقاله و کتاب عرضه کرده‌اند. آیا شایسته است آقای محمد مجتهد شبستری که بعد از گذشت ده‌ها سال تأمل در قرآن و منابع دینی و «قرائت‌های نبوی» و هرمنوتیک دینی اینک خود تازه در جریان این «تردیدها» قرار گرفته‌اند و التزام به آنها را «صداقت علمی» قلم برده‌اند همچنان خود را بخشی از جریان «روشنفکری دینی» قلمداد کنند؟ و اگر نمی‌کنند درست بفرمایند ما باید ایشان را و تأملات سیال ایشان را در کدام دسته از انواع «معرفت» قرار دهیم؟ بی تردید «با صدای بلند فکر کردن» حق طبیعی ایشان و از حقوق بنیادی هر انسان و هر متفکری است منتهی میان اعمال این حق از ناحیه کسی و جدی قلمداد شدن تفکرش در سنت‌های شناخته شده علمی و آکادمیک حتماً باید فرقی قائل شد؛ ولله الحمد أولا وآخرا.

کد خبر 5222762

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • IR ۲۳:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۹
      0 1
      این که سروش روش انگشت گذاشته روشنفکری دینی نیست بد بینی دینی است البته همه شعارهای مردم عوام هم درست نیست
    • NL ۱۰:۱۰ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۲
      0 0
      دکتر سروش یک روشنفکر دینی هست که بدرستی قرآن رو تفسیر کرده برعکس آقای حسن انصاری که هیچی از قرآن نمیدونه و دانش پایینی از دین و قرآن داره